این عشق التماسی دارد ،اضطرابی دارد که آدم دلش میسوزد که طفلکی چه گناهی دارد،چشمهایی که با لرزشی خاص میگردد و میدود دنبال ردپای یار، امانت را میبرد،طوری که هیچ جای دنیا آرام نمیگیری ،ساعتها بیدار میمانی تا یک ثانیه مقابلش بودن را تمرین کنی و یا نه ساعتها را میشماری و باذوق میخوابی ، زودتر از ساعت خواب گنجشک ها ،دلت فالح حافظ میگیرد و دخیل میبندد که ای کاش دلبر بیاید و شادی را که در دلت انتحاری بسته ،جناب حافظ را هم نشانه میرود که دستمریزاد ای پادشاه شعر "جناب حافظ"،باران که میبارد، بهار که می آید، هوا که دلبر میشود، دلت بی هوا میریزد ،طفلکی این عشق مظلوم تر میشود ،توان این حجم از هوای دونفره را در یک نفر ندارد ،و همین لحظه هوای حوصله به قول شاعر ابری میشود و دلت آشوب و حتی میان دو نفره های مبتلا در راه چشمانت نگران میگردد که مبادا بیاید اما .ترس که میاید عمق چشمانت ،عشق این احساس مظلوم هوای دلبر بهار راهم حبس میکند کنج جهنم احساسش،"طفلکی این عشق"

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

انواع دیگ بخار سالن زیبایی استاد پیانو هیچ و پوچ نشریات مرجع مقالات کاربردی طراحی اپلیکیشن معرفی کالا فروشگاهی ماهان اينترنتي دیاناپلاست همه چیز از همه جا